فلسفه بازي فوتبال و دلايل محبوبيت اين ورزش چيست؟
اول از همه مي خواهم بگويم، خود نويسنده اين مطلب زماني نه تنها هوادار دو آتيشه فوتبال بودم، بلكه خودم از دوران كودكي تا جواني در كوچه و پس كوچه ها به فوتبال مي پرداختم، البته اين براي بچه هاي دهه شصت چيز غريبي نيست و با اين فضا خيلي آشنا هستند.در زماني كه هم خودم فوتبال بازي مي كردم و هم تماشاچي فوتبال بودم، آنچيزي كه من را جذب اين ورزش مي كرد، هيجان و ميل به جنگندگي و پيروزي بود، كه من را علاقه مند اين ورزش مي كرد و همچنين وجود يك رقيب كه آن را شكست بدهم و معمولاً هم ذات و جوهره انساني ما با جنگيدن و مبارزه همخواني دارد و اگر اين را از بشر بگيريد، بشر احساس مردگي و پژمردگي مي كند، شايد اين يكي از دلايل فلسفه فوتبال باشد.
معمولاً در ايران براي ساختن رقيب اكثر فوتبال دوستان جذب دو تيم پرسپوليس يا استقلال مي شوند، نمي دانم، چگونه شد، من طرفدار تيم استقلال شدم، اما اگر شما فوتبالي باشيد، بالاخره بايد تيمي را به عنوان طرفدار پيدا كنيد و اين كري خواندن ها با هواداران رقيب يك حس هيجان به من مي داد. داستان هايي زيادي در مورد محبوبيت اين ورزش شنيده ايم، مانند اينكه فوتبال مانند زندگي مي ماند كه نتيجه اش از قبل معلوم نيست، يا اينكه حس جنگنده اي به انسان مي دهد و الي آخر. شايد بسياري از تحليل ها را هم شما قبول داشته باشيد، اما وقتي بعدها خودم و انسان را بيشتر شناخته ام، مشاهده كردم تمام ما انسان ها داراي يك خصوصيت مشترك هستيم و آن هم اين است، كه تمامي ما انسان ها موجودات تنهايي هستيم و براي فرار از تنهايي به انواع سرگرمي ها مراجعه ميكنيم و اين سرگرمي ها هستند، كه باعث مي شوند، لحظاتي از زندگي مان خودمان را فراموش كنيم و اين فراموشي يك حس لذت بخشي به زندگي ما مي دهد و فوتبال هم بخشي از اين سرگرمي است، كه جوامع زيادي از بشريت در آن درگير هستند و اين يكي از مهم ترين دلايل فلسفه فوتبال است. كه معمولاً فوتبال ورزشي است، براي قشر هاي متوسط به پايين و بيشتر اين درگيري با فوتبال را اين طبقات با آن دارند.
در زندگي و فوتبال بازندگان بيشتر از برندگان هستند و اين فلسفه فوتبال است
اما چرا در اين دنياي سرگرمي كه وسيله اي است، براي پرت شدن حواس ما از خودمان و مشكلاتمان است، تقريباً همه تماشاچي هستند و عده كمي بازيگر هستند؟ چرا بيشتر منافع و سود هاي اين دنياي سرگرمي را بازيگران و كارگردان هايي كه اين صحنه را براي تماشاچي ها آماده مي كنند، مي برند. جواب مشخص است، هر جا انسان ها به چيزي يا مقوله اي جذب شوند در آنجا پول نهفته است و اين انسان ها هستند كه ثروت توليد مي كنند مگر نه خود فوتبال به تنهايي يك رشته ورزشي است. اما وقتي مجموعه وسيعي از انسان ها جذب اين رشته ميشوند، اينجاست، كه قشر سرمايه دار، سياستمدار و افراد داراي نفوذ در جامعه اين رشته ورزشي برايشان جالب ميشود، چون هوادار يعني ثروت و قدرت.
انسان ها موجودي است، كه به تنهايي نمي تواند، به قدرت و ثروت برسد. چون ثروت و قدرت مفاهيم ساختگي ذهن بشر هستند، در صورتي كه در طبيعت ما همچنين موضوعي را نداريم، فرض كنيد شيري آهويي را شكار كند، در هيچ كجا نميتوانيد ثابت كنيد، كه شير با اين شكار در ذهنش احساس قدرت مي كند يا آهو هاي ديگر با شكار شدن همنوع شان توسط شير احساس فرومايگي در ذهنشان كنند، اما بشر اين را مشاهده مي كند و مفاهيم ذهني خودش را در اين مشاهده دخالت مي دهد و شير را يك موجود قدرتمند و آهو را يك موجود ضعيف مي پندارد. پس انسان براي رسيدن به قدرت و ثروت به همنوعان خودش نيازمند است و بدون انسان هاي ديگر اين حالت ذهني را نمي تواند ايجاد كند، پس هر انساني و در هر سطحي كه باشد، وقتي هوادار و طرفدار داشته باشد، يك حالت ذهني را براي بشر ايجاد ميكند، كه يك انسان ارزشمند است، شايد براي همين است، كه بيشتر ما دوست داريم، از طريق ديگر انسانها مورد تاييد قرار گيريم و اين از خصوصيات انساني ما است و شايد يكي دلايل فلسفه فوتبال كه اينقدر طرفدار دارد، همين است.
براي مشاهده زمين چمن مصنوعي غرب تهران به سايت ورزشي اسان اسپرت مراجعه كنيد.
در فلسفه فوتبال هواداران بازندگان اين سرگرمي هستند
فوتبال هم چون يك ورزش پر طرفدار در دنيا است، بسياري از انسان ها علاقه دارند، وارد اين رشته ورزشي شوند.چون اگر به موفقيت برسند، هم هوادار دارند و هم احساس ارزشمند بودن به آنها دست مي دهد و به دنبال آن هم به ثروت و قدرت مي رسند. اين ساختاري است، كه در تمام سرگرمي هايي كه بشر براي خودش ايجاد مي كند، مشاهده مي شود، كه معمولاً تعداد برندگان بسيار كمتر از تعداد بازندگان است. بازندگان همان تماشاچي ها هستند، كه براي مدت كوتاهي با اين سرگرمي خودشان و مشكلات شان را به فراموشي مي سپارند. اما برندگان يعني بازيگران علاوه بر اينكه اين فراموشي را حس مي كنند، لذتي دو چندان از تماشاچي ها نصيبشان ميشود، چون هم هوادار دارند و بالطبع آن ثروت و قدرتي كه توسط اين هواداران به آنها منتقل مي شود. ولي هوادارن از آن بي نصيب مي مانند، در صورتي كه خودشان بخشي از اين ساختار هستند. پس در فلسفه فوتبال هوادارن بازنده هاي واقعي اين جريان هستند.
منبع:
برچسب: ورزش فوتبال،